ونکوور از داخل ترن هوایی (۹) – قبل و بعد از بازی

مجید سجادی تهرانی

۱- قبل از بازی با پرتغال

ما همیشه در قرعه بدشانس بوده‌ایم. حالا امسال که آرژانتین در گروه ایران نیست، به‌نظر می‌رسد شبحی از مسی به‌جای او در زمین بازی می‌کند و در عوض رونالدوی پرتغالی با توپِ پر آمده و تا همین‌جا آقای گل جام است و از بد حادثه ما برای آنکه به دورِ بعد برویم، باید چنین پرتغالی را ببریم. و دوشنبه بیست‌وپنج ژوئن، چهارم تیرماه، ساعت یازده صبح به وقت ونکوور آن بازی برگزار می‌شود و من احتمالاً قبل از تحویل این یادداشت می‌توانم در آن با توجه به نتیجهٔ بازی دست ببرم، اما بدم نمی‌آید من هم اینجا یک بازی راه بیاندازم. متن را در دو بخش بنویسم. یکی قبل از بازی با پرتغال و یکی بعد از آن. این یک بازی است، اما مثل هر بازی دیگری می‌تواند به چیزهای دیگری بیانجامد.

راستش به این بازی که فکر می‌کنم، اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد این است که چقدر خوش‌خیال و عجیب شده‌ایم که حتی به ذهنمان خطور می‌کند که یک تیم اروپایی، آن هم برندهٔ آخرین جام ملت‌های اروپا را که بهترین بازیکن جهان یا لااقل یکی از دو بهترین بازیکن‌های جهان را دارد، ببریم. آن‌هم فقط به این دلیل که توانستیم بیش از یک نیمه با پارک کردن اتوبوسِ مدافعان روبه‌روی دروازه و زدن زیرِ توپ، بازی اسپانیایی‌ها را خراب کنیم و نگذاریم که بازی خودشان را بکنند. و در بازی اول با مراکش هم با گل به خودی مدافع حریف برنده شدیم و درست است که کریم انصاری‌فرد شوت خیلی خوبی زد و وحید امیری هم لایی باحالی به پیکه انداخت، اما ما در تمام مدت این دو بازی حتی یک ضربه هم در چارچوب نداشته‌ایم.

حالا ای کاش این اعتماد به نفس و رؤیاپردازی فقط مخصوص فوتبال بود. بعد از بازی با مراکش، یک آقای هنری رُم نامی که پژوهشگر ایران در گروه اوراسیا است توئیتی کرد که با استقبال فراوان ایرانی‌ها مواجه شد و آن اینکه ایران در این بازی با گل به خودی حریف برنده شد، همان‌طور که در ژئوپولیتیک هم به این صورت است. اما واقعیت این است که همیشه نمی‌توان در انتظار گل‌ به‌ خودی دیگران، تیم را دفاعی چید. باید برای حمله برنامه داشت. باید ابتکار عمل را در دست گرفت. تمام مدت بازی با اسپانیا یا لااقل در بخش اعظم آن که ما فقط دفاع می‌کردیم و حتی نمی‌توانستیم سه یا چهار پاس سالم ردوبدل کنیم، به این فکر می‌کردم که احتمالاً مردم اسپانیا موقع تماشای بازی با ایران همان احساسی را داشتند که ما یک دهه قبل وقت بازی با بعضی کشورهای عرب حوزهٔ خلیج فارس داشتیم. همان‌ها که دائم زیر توپ می‌زدند و روی زمین می‌افتادند. البته از حق نباید گذشت ما اهل وقت تلف کردن نیستیم.

این بازی دفاعی که آقای هنری رُم به‌خوبی به سیاست منطقه‌ای ایران تشبیه کرده، یک موقع‌هایی جواب نخواهد داد و من فکر می‌کنم که بازی با پرتغال از آن موقع‌هاست، چون با حریفی طرف‌ایم که خیلی شبیه ما بازی می‌کند، اما خیلی از ما قوی‌تر است. در اوضاع سیاسی هم شرایط‌ مشابهی داریم؛ چون به‌واسطهٔ سر کار آمدن ترامپ در آمریکا، با کسی طرف‌ایم که مثل حکومت ایران بازی می‌کند، یعنی مثلاً به هیچ قاعدهٔ بین‌المللی‌ای احترام نمی‌گذارد، و دست برقضا از او هم خیلی قوی‌تر است. ما در مقابل چنین حریفی شانسی نخواهیم داشت. اما همیشه معجزاتی هم اتفاق می‌افتد. حتی کیروش هم به‌نظر می‌رسد بعد از هفت سال زندگی در ایران، به این‌گونه معجزات اعتقاد پیدا کرده است. جایی خواندم که گفته باید ببینیم خدای فوتبال برایمان چه رقم زده است.

۲- بعد از بازی با پرتغال

از سال ۱۹۸۶ که جام‌های جهانی فوتبال را به‌یاد می‌آورم، این اولین باری است که ایران نیستم و با توجه به اینکه ساعت بازی‌ها در ساعت‌های اولیهٔ روز و ساعات کاری است، بخش اعظم آن را از دست می‌دهم. اما نتایج را دنبال می‌کنم و خلاصهٔ بازی‌ها را می‌بینم و وقت ناهار را طوری تنظیم کرده‌ام که نیم ساعت آخرِ آخرین بازی هر روز را حین غذا خوردن با موبایل ببینم. و با این حساب، بهترین لحظات بازی ایران و اسپانیا را،‌ آن لحظاتی که ایران دیگر فقط دفاع نمی‌کرد و زیر توپ نمی‌زد، دیده‌ام و همین‌طور دیده‌ام که چطور کرواسی آرژانتین را با سه گل در هم کوبید. و البته می‌توانم بازی‌های روزهای شنبه و یکشنبه را کامل ببینم و مثلاً شنبهٔ گذشته از این لحاظ روز خوبی بود که در آن مکزیک بی‌ادعا آلمان پرمدعا را برد. دوشنبه صبح توماس را که دیدم، توماس که معرف حضور است، همان دوست و همکار چپ‌گرای کتاب‌خوانم را می‌گویم که همیشه وقت ناهار چند کتاب زیر دستش است، گفتم تیمت هم که باخت. آخر آلمان، به‌خصوص بعد از سیاست‌های مهاجرتی دولت مرکل، کشور محبوبِ توماس است. گیج شد. گفتم فوتبال را می‌گویم. جام‌جهانی. آلمان از مکزیک باخت. گفت زیاد اهل فوتبال نیست اما اگر قرار باشد از تیمی امسال حمایت کند، آن تیم آرژانتین است چون بازی دوستانه‌اش با اسرائیل را لغو کرد. من کلی خندیدم. گفت چرا می‌خندی؟ گفتم برای اینکه تو همه‌چیز را سیاسی می‌کنی مثل ما ایرانی‌ها! در ضمن لغو آن بازی به‌دلیل مخالفت با اسرائیل نبود. آرژانتین قبلاً بارها با اسرائیل بازی دوستانه انجام داده است. این بار اما چون دولت اسرائیل بازی را از تل آویو به بیت‌المقدس انتقال داد و می‌خواست از آن بهره‌برداری سیاسی کند، می‌بینی همه دنبال پیوند فوتبال و سیاست‌اند، فشار روانی زیادی روی بازیکنان آرژانتین از طرف مخالفان آغاز شد و فدراسیون آرژانتین به‌همین دلیل تصمیم گرفت برای حفظ آرامش تیم آن بازی را لغو کند.

نگاهی به من انداخت و گفت: مِیک سِنس! اما مواظب باش از این حرف‌ها زیاد اینجا نزنی. من اگر بزنم، یک سفید کانادایی‌ام اما تو از کشوری مسلمان آمده‌ای. گفتم من که چیزی نگفتم، حتی رسانه‌های آمریکایی هم همین را نوشتند. گفت به‌هرحال. آن‌ها هم رسانه‌های آمریکایی‌اند، نه مردی که از کشوری مسلمان آمده است. گفتم به‌هر حال اوضاع آرژانتین هم امسال خوب نیست. گفت خیلی خب، حالا تیم تو کدام است. بدون مکث گفتم ایران و از خودم کلی تعجب کردم.

ما بچه‌های بعد از انقلاب که حضور ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ را به‌یاد نمی‌آوردیم، در کودکی اصلاً تصوری از اینکه ایران بتواند به جامی برود که در آن برزیل، آلمان، آرژانتین، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال بازی می‌کنند، نداشتیم. معجزهٔ ملبورن وقتی اتفاق افتاد که من دانشجو بودم و ایرانِ بعد از انقلاب برای اولین بار به دور نهایی جام جهانی صعود کرد. به‌همین دلیل در کودکی هر کدام از ما طرفدار تیمی بودیم. یکی ایتالیایی بود، یکی برزیلی، یکی آلمانی، یکی آرژانتینی و ما با حرارتی از آن تیم‌ها طرفداری می‌کردیم که انگار تیم ملی کشور خودمان است. احسان عبدی‌پور، کارگردان جوان بوشهری سینمای ایران، داستان طنز کوتاه بسیار جذابی دارد به نام «زینت و مک‌لوهان» که چهار سال پیش بعد از جام‌ جهانی ۲۰۱۴ برزیل در مجله‌ٔ داستانِ همشهری چاپ شد با همین مضمون و حال‌وهوای جنوب؛ حکایت زینت که یازده پسر قدونیم‌قد را بعد از مرگ شوهرش تنها بزرگ می‌کند و هر کدام از پسرها طرفدار یک تیم‌اند. داستان ارجاع با‌مزه‌ای به باخت تراژیک و باورنکردنی هفت بر یک برزیلِ میزبان در نیمه‌نهایی برابر آلمان دارد. پادکست داستان را در ساوندکلاد می‌توانید با صدای خود نویسنده پیدا کنید. توصیه می‌کنم این پادکست حدوداً ده دقیقه‌ای را حتماً‌ گوش کنید. حسابی خواهید خندید:

https://soundcloud.com/golnazzam/mp3

احتمالاً فهمیده‌اید که یک‌جورهایی دارم از حرف‌زدن دربارهٔ بازی ایران و پرتغال طفره می‌روم. آخر دوشنبه طاقت صبر کردن تا وقت ناهار و دیدن بازی از روی موبایل را نداشتم. علی‌رغم همهٔ استدلال‌ها واقعاً طوری شده بود که احساس می‌کردم ممکن است معجزه‌ای اتفاق بیافتد. اوضاع خیلی ملبورنی شده بود. دو ساعتی برای دیدن فوتبال مرخصی گرفتم و آمدم خانه تا فوتبال را با همسر با هم ببینیم. بر خلاف آنچه که فکر می‌کردم، خیلی از پرتغال ضعیف‌تر نبودیم و حتی در بسیاری مواقع سر بودیم. به‌نظر می‌رسید خود بازیکن‌های پرتغال هم مثل من فکر می‌کردند که خیلی از ایران قوی‌ترند و برای همین آن‌قدر عصبی و عصبانی بازی می‌کردند. قدرت همیشه آن چیزی نیست که از تبلیغات و رسانه‌ها به‌نظر می‌رسد. اما اگر قرار باشد انگاره‌های غالب از قوی و ضعیف تغییر کند، مقاومت‌های زیادی در برابر آن خواهد شد. و به‌همین دلیل اصولاً عدالت چیزی نیست که به این راحتی بتوان آن را در این دنیا متصور بود. اقویا لازم نیست که به‌طور مستقیم در مسیر عدالت اخلال ایجاد کنند، همین تصور قدرت آن‌ها به خودیِ خود می‌تواند این اختلال را به‌وجود آورد. مثلاً تصور کنید به‌جای آنکه رونالدو با آرنج و از روی عمد به‌ صورت پورعلی‌گنجی بزند، پورعلی‌گنجی این کار را روی رونالدو انجام داده بود. مطمئناً‌ داور برای اخراج پورعلی‌گنجی نیازی به چک کردن فیلم بازی هم پیدا نمی‌کرد. اما با این‌حال رونالدو یک کارت زرد بیشتر نگرفت و پرتغال در نهایت صعود کرد تا همه نفس راحتی بکشند، شرط‌‌بندها و پوشش‌دهنده‌های تلویزیونی و میزبان و تبلیغات‌چی‌ها. چرا که جام‌جهانی در ادامه با حضور رونالدو و پرتغال مطمئناً‌ برای آن‌ها از هر نظر سودآورتر خواهد بود.

مؤخره:

حالا که بحث طرفدارهای تیم‌های ملی دیگر در میان فوتبال‌دوستان ایرانی شد، بد نیست یادی هم بکنیم از پدیدهٔ طرفدارهای دوآتشه و متعصب تیم ملی فوتبال آلمان در ایران. پدیده‌ا‌ی جالب و در عین حال عجیب و منحصربه‌فرد. طرفدارانی که لباس‌ها و نشان‌های تیم‌ ملی آلمان را می‌پوشند و از قبل مسابقات کری‌خوانی را شروع می‌کنند و در اتحادی ناگفته و غریزی، واکنش‌های یکسان به بازی‌ها نشان می‌دهند؛ واکنش‌هایی که بعضی مواقع تهاجمی و تحریک‌آمیز است.

آلمان برای من یادآور دوران خوب کودکی است؛ دورانِ کارل هاینس رومینیگه، دورانی که من به‌خاطر او و به‌خاطر فینال سال ۱۹۸۶ از مارادونا و آرژانتین متنفر بودم. نمی‌دانم دوست داشتن آلمان چطوری است که انگار وقتی طرفدار آلمان هستی باید دشمن یا دشمنانی داشته باشی. لیست دشمنان آلمان هم بلندبالاست؛ از آرژانتین تا هلند و اسپانیا اما از همه بدتر ایتالیاست که یک بار آلمان را در فینال ۱۹۸۲ شکست داده و دوبار در نیمه‌نهایی جام‌ جهانی ۲۰۰۶ و جام‌ ملت‌های ۲۰۱۲ و البته این واقعیتِ تلخ و جانکاه برای عاشقانِ آلمان که تیمشان در تمام طول تاریخ (!) در هیچ تورنمنت رسمی‌ای حتی یک بار هم نتوانسته ایتالیا را شکست بدهد، بر این دشمنی افزوده است! این واقعیت را می‌توانید در ویکی‌پدیا راستی‌آزمایی کنید!

ناگفته پیداست بزرگ‌تر که شدم؛ دیگر آلمان را دوست نداشتم. بعد از رفتن رومینیگه، مثلث گرم نارنجی‌ها (گولیت، ریکارد و فان باستن) را به آلمان‌های سردِ شیک (کلینزمن، ماتئوس و برمه) ترجیح دادم. بعد از هلند هم نوبت ایتالیا بود با بازیکن‌های جذابی مثل مالدینی و باجو. امسال اما از هلند و ایتالیا خبری نیست. با حذف ایران می‌توانم دیگر به‌راحتی تکیه بدهم و از دیدن بازی‌ها بدون آنکه نگران باخت تیم مورد علاقه‌ام باشم، لذت ببرم.

در خصوص دعوای آلمان-ایتالیا، این عکس‌ها دیدنی است و نشان می‌دهد که این دعوا،‌ دعوایی جهانی است! عکس‌ها دو سال پیش، هم‌زمان با بازی‌های جام ملت‌های اروپا، در روز ایتالیا در محلهٔ درایو ونکوور گرفته شده است. پیر طرفدارِ ایتالیایی روبه‌روی مغازه‌ای که عکس چه‌گوارا و فریدا را به شیشه زده، یله داده به سیگار کشیدن، سگش هم جلویش ولو شده. یک طرفدار تیپیک ایتالیا از نظر من چنین شخصیتی است یا چنین شخصیتی را دوست دارد تا اینکه طرفدارهای جوان آلمانی از راه می‌رسند و ادامه ماجرا را می‌توانید در این عکس‌ها دنبال کنید:

ونکوور از داخل ترن هوایی (۹) - قبل و بعد از بازی

ارسال دیدگاه